خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ فرآیند این سالهای تولید در حوزه موسیقی پاپ، چه در حوزه آلبوم، چه تک آهنگ و چه در حوزه برگزاری کنسرت وارد مسیر پر پیچ و خمی شده که دیگر نمیتوان مانند یکی دو دهه قبل ارزیابی و سنجش دقیقی از آنچه «کیفیت» مینامیم، داشت. شرایطی که اکنون با معادلات پیچیدهای مواجه شده و فرآیند تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقی این حوزه را با سردرگمیهای فراوانی مواجه کرده است که برای برون رفت از این چارچوب بحران ساز باید به فکر راه چارهای بود.
بحرانی که درباره آن صحبت میکنیم، نه فقط در حوزه خوانندگی که در همه حوزههای مرتبط با موسیقی پاپ اعم از تهیه کنندگی، ترانه و شعر، آهنگسازی، مدیریت کنسرت، تنظیم، نوازندگی و موارد دیگر مورد توجه است. بحرانی که دیگر نظم و انضباط سالهای نه چندان دور موسیقی پاپ پس از پیروزی انقلاب را ندارد و میبایست با الهام از تجربیات تلخ و شیرین تمامی دست اندرکاران این حوزه در سالهای اخیر وارد جریان دگرگون شدهای شود که کیفیت حرف اول را میزند؛ کیفیتی که نه تنها در وجوه تخصصی حوزه موسیقی پاپ که باید در جریان ساخت و تولید موسیقیهای سرگرم کننده نیز وجود داشته باشد. مسیری که «تقلید» بی حد و حصر از آثار دیگران تبدیل به مسابقهای پرچالش برای برخی از خوانندگانی شده که واقعاً آش را شور کرده اند.
آنچه در این چارچوب نه تنها در حوزه «تقلید» که در بسیاری از موارد دیگر نیز میتواند در قالب برگزاری جلسات متعدد نقد و بررسی آثار پاپ با حضور کارشناسان و صاحب نظران این حوزه مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد، مشکلات و چالشهای متعددی هستند که برای شمارش هریک از آسیبها و معایبش میتوانیم ساعتها بحث و گفتوگو کنیم. مسیری که در این ماهها به دلیل رشد فزاینده و قارچ گونه تولیدات موسیقایی این عرصه چه در زمینه آثار دارای مجوز و چه در زمینه آثار به اصطلاح زیرزمینی میبایست با تغییر و تحولات اساسی در حوزه کیفیت مواجه شود تا آنچه از آن به عنوان «موسیقی بد» یاد میکنیم تا این حد در ذهن شنیداری مخاطبان به ویژه مخاطبان کودک و نوجوان رسوخ نکند.
بله این درست که با حضور قدرتمند رسانهها در فضای مجازی بسترهای نظارتی ماجرا هم با تغییر و تحولاتی روبهرو است؛ اما مأموریتهای فرهنگی هنرمندان و فعالان عرصه موسیقی آن قدر مهم و ارزشمند هستند که به واسطه تلاش فزاینده و مؤثر میتوانند سهم بهسزایی در توسعه ذهن و گوش شنیداری مخاطب به سمت شنیدن موسیقی خوب داشته باشند. بستری که اکنون به واسطه هجوم بی امان آثار سطح پایین و بی کیفیت سطح عرضه و تقاضای آثار موسیقایی را نیز به شدت تنزل داده و موجب شده تا آن دسته از خوانندگانی که علاوه بر توجه به موسیقی سرگرم کننده به ارائه درستی از موسیقی خوب و جدی در ژانر موسیقی پاپ فکر میکنند شرایط دشوارتری برای حضور در این فرآیند داشته باشند. شرایطی که میتواند با کمی مدیریت و برنامه ریزی در حوزه محتوایی موفقیتهای آنان را نیز افزایش دهد.
یکی از هنرمندانی که چند سالی است در عرصه خوانندگی، نوازندگی و ترانه سرایی فعالیت دارد و در این مدت تلاش کرده تا علاوه بر تولید آثار موسیقایی در حوزه موسیقی سرگرم کننده، آثار دیگری را نیز در دیگر گونههای موسیقی پاپ تولید کند، گرشا رضایی است. هنرمندی که در این چند سال از پس برخی حاشیهها و اتفاقاتی که برای او در یکی دو پروژه به وجود آمد، اکنون جزو خوانندگانی است که تلاش کرده در هر دوره و فصل جدید کاری اش روند رو به رشدی در حوزه توسعه کیفیت داشته باشد. روندی که قطعاً در مواجهه با کارشناسان و صاحب نظران عرصه موسیقی پاپ میتواند با پرسشها و انتقاداتی هم به طور طبیعی مواجه باشد. اما هرچه هست از ارائه بسیاری آثار که اکنون پاتوق اصلی بسیاری از سالنهای کنسرت شده و صرفاً برای افزایش درآمدزایی و توجه به وجوه سرگرمی گوش شنیداری مخاطب تولید میشوند، از درجه کیفی قابل قبولی برخوردار است.
این خواننده در این چند سال از پس تجربیات تلخ و شیرینی که در حوزه تولید تک آهنگها، آلبوم و برگزاری کنسرت به دست آورده است در همین چند وقت اخیر اقدام به انتشار آلبومی متفاوتتر از آنچه در مارکتینگ این روزهای موسیقی میگذرد، کرده است.
پروژهای به نام «یه روز …» در قالب یک آلبوم «EP – آلبوم کوتاه» که طی روزهای اخیر در قالب چند تک آهنگ پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. آلبومی که در آن خواننده تلاش کرده بدون استفاده از سازهای الکترونیکی که در این سالها به شدت رواج زیادی پیدا کرده اند، با حضور ۵۰ تن از نوازندگان مطرح موسیقی کشورمان به رهبری ارکستر امین غفاری، فضای متفاوتی را در قالب «آنسامبل» پیش روی مخاطبان قرار دهد. آلبومی که به گفته رضایی در آن تلاش شده است همه موضوعات فنی با بهترین استاندارهای جهانی در آن رعایت شود.
البته معدود آلبومهای فارسی زبانی بوده اند که تلاشهایی را در خارج از کشور برای تولید آثارشان با ارکسترهای بزرگ انجام داده اند و آثاری جدی در خارج ایران با این مختصات ضبط شده است اما بعد از انقلاب این اولین پروژه با این حجم است که در ایران تولید شده است و در موسیقی پاپ ایران کم سابقه است.
به گفته رضایی، سازبندی این آلبوم از ویولون، ویولا، چلو، فرنچ هورن، گیتار الکتریک، پیانو تا گیتار اسپنیش، گیتار آکوستیک، بیس، درام، پرکاشن است که با ساخت همین چهار قطعه، قطعاً این آلبوم گرانترین آلبوم همه موسیقی پاپ بعد از انقلاب به حساب میآید. وی عنوان کرد که تلاشش بر این بوده تا اثری فاخر و به لحاظ هنری و تکنیکی، ارزشمند ارائه دهد.
انتشار این آلبوم متفاوت و شرایط این روزهای فرآیند تولید آثار موسیقایی پاپ بهانهای شد تا این خواننده موسیقی پاپ با حضور در خبرگزاری مهر از چند و چون این پروژه موسیقایی و شرایط این روزهای فرآیند آثار موسیقایی پاپ سخن بگوید و در یک گفتوگوی صریح و بی پرده که به گفته رضایی ممکن است با واکنشهای متفاوتی هم روبهرو شود به ارائه نقطه نظرات خود بپردازد.
آنچه میخوانید بخش اول گفتوگوی گروه هنر خبرگزاری مهر با گرشا رضایی خواننده آلبوم «یه روز» است:
*ضمن تبریک به مناسبت انتشار تازهترین آلبومتان که به نظر میآید راه و رسم متفاوتتری نسبت به این روزهای مارکتینگ موسیقی پاپ ایران دارد، مایلم پرسشم را از اینجا آغاز کنم که چه اتفاقی افتاده تا گرشا رضایی که طرفداران زیادی هم برای خود دارد، این بار خلاف مسیر معمول موسیقی پاپ که طغیان آن دور از دسترس نیست، دست به انتخاب شیوهای زده که ممکن است در فصل تازه فعالیتهایش او را با شرایط نامتعارف تری نسبت به آنچه تاکنون تجربه کرده مواجه کند؟
گرشا رضایی: در همین ابتدای مصاحبه باید بگویم که حضورم در یک خبرگزاری وزین و مهم باعث افتخار است. چرا که اکنون در فضایی خبری به سر می بریم که متأسفانه در بحرانیترین شرایط ممکن قرار دارد و بلا نسبت خبرنگاران و خبرگزاریهای مستقلی چون شما و تعدادی دیگر که دلشان برای خبر و خبرنگاری می تپد، وقتی با نام خبر و خبررسانی مواجه میشوم بیشتر یاد فیش واریزی می افتم که برخیها از من و ما می رضایی: میدانستم این پروژه، مارکت موسیقایی را من به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند تحت تأثیر قرارداده و نباید انتظار بازگشت مالی از آن را هم داشته باشم، اما ایستادم و پروژه را تا انتها با تمام مشکلات و سختیهایش به سرانجام رساندم خواهند. موضوعی که برایم بسیار تلخ است و متأسفانه به همه بخشهای موسیقی نیز تسری پیدا کرده است.
به هر حال من کوچکِ مردم ایران هستم و اینکه در مواردی میخوانم بعضی اوقات میگویند فلانی مغرور است و خودش را میگیرد، اصلاً نگاه درستی نیست. من نه در جایی که امروز نامش موسیقی است، بلکه در چارچوبی که به آن «موسیقی جدی» میگویند خودم را کوچکترین می دانم که حالاحالاها باید یاد بگیرم.
در رابطه با آلبوم «یه روز …» هم باید ابتدا این توضیح را بدهم که متأسفانه بنا به دلایلی آلبوم به صورت قطعه به قطعه پیش روی مخاطبان قرار گرفته و من با علم به اینکه میدانستم این پروژه، مارکت موسیقایی من را به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند تحت تأثیر قرار داده است و نباید انتظار بازگشت مالی از آن را هم داشته باشم، اما ایستادم و پروژه را تا انتها با تمام مشکلات و سختیهایش به سرانجام رساندم.
صراحتاً می گویم اگر در حوزههای مختلف صدابرداری، تنظیم، آهنگسازی و موارد دیگری که خودم طراحی و اجرای آن را به عهده داشتم، هنرمندان دیگری برای حضور در پروژه انتخاب میشدند، بی تردید آلبوم «یه روز …» یکی از گران بهاترین مجموعههای موسیقایی پس از انقلاب در حوزه تولید لقب میگرفت.
من از همان ابتدا هم میدانستم که تولید و انتشار این آلبوم برای من بازگشت مالی به همراه نخواهد داشت که هیچ، حتی ضربه مالی هم به من وارد میکند اما با این حال کاری را آغاز کردم که میبایست تا انتهایش پیش میرفتم.
نمی دانم تا چه حدودی مخاطبان این مصاحبه حرفهای من را باور میکنند، اما من به عنوان کسی که در سالهای گذشته معلم موسیقی بوده، دغدغه فرهنگ داشتم و دارم. این کلیدواژه برای من دغدغه بزرگی است و همواره از این موضوع غصه میخوردم که چرا نمیتوانم کار جدی در موسیقی پاپ انجام دهم. برای اینکه اگر فردا بچههای ما به گذشته نگاه کردند و دیدند که ما در این سالها هیچ کاری نکردیم قطعاً خواهند پرسید که آیا من و هم نسلانم فقط پای کامپیوتر بودیم و کارهای آماده و تزئین شده با رایانه انجام داده و به گوش مردم میرساندیم؟ آنها میپرسند نسلهای قبل تر از شما این همه به بنده و دیگران حال بسیار خوبی دادند و ما را به آب روان رساندند و حالا شما این آب روان را گِل میکنید؟
دقیقاً در همین جاست که ما برای پاسخ به این پرسشهای مهم آلبوم «یه روز …» را منتشر کردیم. کما اینکه بنده اعتقادی به استقبال از آلبوم هم نداشتم و میدانستم به هزار و یک دلیل چنین شرایطی میسر نیست. البته خوشبختانه یکی از قطعات به مدد هوش مصنوعی که صدای یک خواننده لس آنجلسی قدیمی را جایگزین صدای من کرده بود به قدری با استقبال مواجه شد که برای من هم عجیب بود.
نمیدانید که چقدر دل شکسته هستم که منتقدان و کارشناسان حوزه موسیقی و رسانه حتی به صورت گذرا به این آلبوم نپرداختند و درباره این دغدغه هم بسیار بغض دارم نه به جهت اسم خودم، که به خاطر ۸۰ نفری که در قالب نوازندههای جدید و ماهر در عرصه نوازندگی برای اجرای هرچه با کیفیت تر این پروژه دخیل بودند.
من اگر قرار بود منم منم کنم که به ترکیه میرفتم و آنجا به هر ترفندی که شده تصویر میگرفتم و کارم را انجام میدادم. من هر آنچه داشتم در این آلبوم گذاشتم و بر این باورم این آلبوم در چهار دهه اخیر اگر تنها آلبوم آنسامبل با کلام ایرانی نباشد اما حتماً در ردیفهای اول قرار دارد؛ بله آلبومهایی بوده که در خارج از کشور تولید و ضبط شده اند اما من خاطرم نیست که پروژهای در این قدو قامت با حضور ۵۰ نوازنده دراستودیویی در قلب تهران کاری با این حجم در حوزه موسیقی ضبط کنند.
البته آثاری هم بودند که استادان و بزرگان من با ارکسترهای ۴ نفره ضبط کردند اما روی نوازندگی این هنرمندان شبیه سازی های زیادی برای صدادهی یک ارکستر ۴۰ نفره صورت گرفته که به دلیل نداشتن شرایط مالی ناگزیر به اجرای چنین روشی شده اند. چرا که این کارها، پروژههای بسیار سنگین و پر دردسری بوده که خیلیها ترجیح میدهند با نوازندگان کمتری کارها را ضبط کنند تا بتوانند صدای یک ارکستر ۵۰ نفره را داشته باشند. شرایطی که در نهایت هم آن قدرت صدا را نیز پیدا نمیکند.
من قبل از اینکه بخواهم اسمی از گرشا رضایی برای ساخت و تولید آلبوم «یه روز …» ببرم لازم است حیرت زدگی خودم را از حضور نوازندگان ایرانی که در حوزه موسیقی جدی مشغول هنرنمایی هستند اعلام کنم؛ هنرمندانی که دستمزد بسیاری از آنها از دستمزد بسیاری از مشاغل جامعه ایرانی کمتر است و خیلیها هم اصلاً بیمهای ندارد.
این بچهها هنرمندانی هستند که در حوزه نوازندگی واقعاً بی نظیر هستند. من در همین آلبوم وقتی دیدم ۴۰ نوازنده زهی آن قدر «ژوست» و درست یک «آکورد سه صدایی» را مینوازند تا حدی به شرایط نوازندگی موسیقی رضایی: در این آلبوم کوشیدم با نزدیک شدن به مفاهیم موجود در موسیقی سرگرم کننده، به «مفهوم»، «معنی» و «ساختار» یک آلبوم در حوزه موسیقی پاپ هم جدی تر نگاه کنم در ایران امیدوارم شدم که سر اولین ضبط بغض کردم. چون خوشحال شدم توانایی و مهارت نوازندگان ایرانی به قدری ارتقا پیدا کرده است که صدای ساز آنها را اکنون میتوان با نوازندگی و مهارت، هنرمندان خارجی مقایسه کرد. این مسیر نه به گواه من که به گواه بسیاری از کارشناسان و آهنگسازان بزرگ ایرانی است که واقعاً روی این نکته تاکید زیادی دارند و به نظرم باعث افتخار است.
ساختار آلبوم «یه روز» اصلاً مخاطب کوچه و بازار را هدف خود قرار نداده است که بدون تردید در جایگاهش مخاطبانی قابل احترام هستند. اما من در این آلبوم کوشیدم با نزدیک شدن به مفاهیم موجود در موسیقی سرگرم کننده، به «مفهوم»، «معنی» و «ساختار» یک آلبوم در حوزه موسیقی پاپ جدی تر نگاه کنم.
من به میزان دانلود این آلبوم توجهی نداشتم. درست مثل زمانی که «موسیقی واقعی» در کشورمان وجود داشت. بر این باورم موسیقی با کیفیت سال هاست در مسیر فعالیتهای موسیقایی ما مرده است و مطمئنم اگر الان برخیها این مطالب را بخوانند میگویند «این حرفها اندازه تو نیست» چون خیلیها گرشا رضایی را به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند میشناسند که وجوه دیگر موسیقایی اش آن چنان به مخاطب معرفی نشده است. در حالی که من رهبر ارکستر بودم، موسیقی فیلم کار کردم، موسیقی کودک ساختم، نوازنده چند ساز هستم و حتی در دوبله هم فعالیت کردم.
* البته که آنچه میگوئید میتواند دربرگیرنده واکنشهایی باشد. چون اکنون در مسیر تولیدات و پروژههای موسیقایی همواره با حواشی متعددی روبهرو هستیم.
رضایی: بله کاملاً به این موضوع آگاهم، اما این حرفها را گرشا رضایی میزند که بیست سال کار جدی و مطالعاتی در موسیقی انجام داده است؛ نه خوانندهای که «دریا دریا» را تولید کرده است. من همان طوری که اول مصاحبه نگرانی جدی خودم را در حوزه رسانه اعلام کردم، نگرانی جدی خودم را هم از نابودی کامل موسیقی چه در حوزه موسیقی اصیل ایرانی و چه در حوزه موسیقی پاپ ابراز میکنم. من میخواهم بگویم برخی از آن موسیقیهایی که به اسم موسیقی سنتی به خورد مخاطب داده میشوند نه تنها موسیقی سنتی نیست بلکه موسیقی پاپ ایرانی هم نیست.
اینکه بیاییم به صرف اینکه صدایمان را به نام نامی آواز ایرانی بدون هیچ تخصص و پیشینهای در این عرصه نامگذاری کنیم، اصلاً صحیح نیست. صداهایی که متأسفانه باید گفت سرخ پوستها هم همان تکنیک را به متأسفانه ما در حوزه خوانندگی آش شله قلمکاری را درست کردیم که به آن سنتی میگوئیم و آن را با همین عبارت به مخاطب نسل نوجوان معرفی میکنیم و متأسفانه همین مخاطب میرود و این موسیقی رابه اسم موسیقی سنتی تبلیغ میکند. شرایطی که من اسم آن را «خرابکاری» مینامم کار میبرند. در حالی که باید بدانیم موسیقی ایرانی و خوانندگی ایرانی به قدری فنی و اصولی است که نباید به اسم تلفیق و کلید واژههای این چنین ساحت آن را خدشه دار کنیم.
من خواهش میکنم نسل جدید را فریب ندهیم. شاید خیلیها بگویند نه آقا مهم نیست. در حالی که بنده معتقدم نامگذاری بسیار مهم است. ما باید تکلیف ژانر را با مخاطب معلوم کنیم که او متوجه باشد ژانری که منِ خواننده کار میکنم با ژانر خوانندهای که استاد موسیقی ایرانی است، فرق میکند. متأسفانه ما در حوزه خوانندگی آش شله قلمکاری را درست کردیم که به آن سنتی میگوئیم و آن را با همین عبارت به مخاطب نسل نوجوان معرفی میکنیم و متأسفانه همین مخاطب میرود و این موسیقی را به اسم موسیقی سنتی تبلیغ میکند. شرایطی که من اسم آن را «خرابکاری» مینامم.
همه جای دنیا ژانر معلوم است و اگر هنرمندی خارج از این روند کار کند، کارشناسان و منتقدان به او خارج شدن از مسیر را تذکر میدهند. پس اگر خارج از این روند باشیم این یک دروغ بزرگ محسوب میشود که باید حسابی مراقب بود. بنابراین بیاییم و به اسم بزرگ و ارزشمند «موسیقی ایرانی» دروغ نگوییم.
شاید این حرفهای من الان جدی نباشد ولی معتقدم با چنین رفتار غلطی، باید برخورد کرد. منتقدان باید شجاعانه این اجازه را داشته باشند که نقطه نظرات کارشناسانه و منتقدانه خود را بیان کنند. معنی انتقاد هم لزوماً تخریب نیست. ما باید به خوانندهای که خارج از ژانرش میخواند تذکر بدهیم و به او بگوییم آنچه انجام میدهد، کلاهبرداری است. لطفاً این برچسبها را از خودمان برداریم و بچههای مردم را گول نزنیم.
اینها نگرانی عمیق من هستند که متأسفانه اگر با نام موسیقی ایرانی گوگل را سرچ کنید متوجه میشوید چه ملغمه ای با این نام ارزشمند به شما تحویل داده میشود. آثاری که واقعاً ایرانی و اصیل نیستند. باور داشته باشیم که موسیقی «استایل» دارد پس باید به جای پر کردن جیبهایمان مقداری روی «استایل ها» هم حرف زد. البته روی صحبت من برخی از تهیه کنندگان هستند.
*در ادامه آنچه اشاره کردید، فکر میکنید اکنون برخی از این تهیه کنندگان، تاکید میکنم «برخی»، در توسعه و ترویج چنین رویکردهای اشتباهی نقش مهمی را ایفا کرده اند. شرایطی که به نظر میآید موجب تغییر و تحولات عجیب و غریب ذائقه مخاطبان موسیقی پاپ ایران چه در حوزه موسیقی سرگرم کننده و عامه پسند و چه در رویکردهای جدی و محتوایی شده اند. نکاتی که در این یکی دو سال اخیری که کرونا را پشت سرگذاشتیم فارغ از التهابات و اتفاقات در حوزه فنی و محتوایی به شدت تنزل پیدا کرده و موجب شده بسیاری از خوانندگان با کیفیت این حوزه موسیقایی مهم جای خودشان را به برخی از هنرمندان و خوانندگانی بدهند که میدانیم حرف چندانی در حوزه کیفیت نداشته و فقط بر اساس تراز فکری قشر مظلومی از جامعه، آثارشان را پیش روی مخاطب قرار داده اند که محتوای آنها چندان از اندیشه و تفکر برخوردار نیست.
رضایی: ممکن است برخی از حرفهای من برای برخی از همکاران و دوستان عزیز تهیه کننده و خواننده واکنش برانگیز باشد. عزیزانی که خدمت همه آنها ارادت داشته و دارم و خواهم داشت. اما اینها دلیل نمیشود که ایرادی نگیرم.
به نظرم فضای کلی تهیه کنندگی در ایران روز به روز در حال بی معنی تر شدن است در حالی که در دوران گذشته واژه تهیه کننده مفهوم بهتر و موثرتری داشت. در آن دوران تهیه کنندگانی بودند که در قالب همان نوار از نگاه برخی تهیه کنندگان که در کنار انگیزههای اقتصادی، انگیزههای فرهنگی ندارد، موسیقی که نفروشد و ارزش فرهنگی اش بیشتر از ارزش اقتصادی اش باشد باید از جریان اصلی موسیقی خداحافظی کند کاست آثار ارکسترال بی کلام و با کلامی را منتشر میکردند که در نوع خود آثار ارزشمندی بودند و مزین به نام هنرمندان بزرگی بودند که اکنون در میان ما نیستند. اما چه بد که اکنون مقوله تهیه کنندگی با مقوله واسطه گری در حال عوض شدن است.
به عبارتی با اینکه شخصیتهای موجه و با سوادی در عرصه تهیه کنندگی وجود دارند اما همان عزیزان هم دیگر از سوادشان استفاده نمیکنند و ترجیح میدهند به جای استفاده از این سواد و شم هنری، رویکرد دیگری را در این عرصه تجربه کنند.
من واقعاً نمی دانم بر ما چه گذشت که ماجرا این چنین شد؟ گویی فضای فرهنگی کشور ناخودآگاه به سمتی رفت که ورود تکنولوژی در کشور بر عکس همه جای دنیا برای ما بیشتر مخرب بود تا سازنده. فضایی که به ترتیب فضای تهیه کنندگی جدی موسیقی را هم به «واسطه گری» تبدیل کرد. کما اینکه اکنون به اعتقاد من موسیقی یک دسته شده و آن هم موسیقی پاپ یا بهتر بگویم «موسیقی بفروش» است که بسیاری از تهیه کنندگان غیر از موارد استثنایی از این جریان حمایت میکنند.
یعنی از نگاه برخی تهیه کنندگان که در کنار انگیزههای اقتصادی، انگیزههای فرهنگی ندارند، موسیقی که نفروشد و ارزش فرهنگی اش بیشتر از ارزش اقتصادی اش باشد باید از جریان اصلی موسیقی خداحافظی کند. فرقی هم نمیکند که هنرمند این عرصه استاد باشد یا هنرمند شناخته شده دیگری که در حوزه موسیقی جدی فعالیت میکند. مهم جذب تماشاگرِ خریدارِ بلیتی است که میتوانند به سمت سالنها هدایت شود.
بزرگترین آسیب ماجرا هم این است که ما حتی نمیتوانیم قطعات تولید شده خودمان را هم بفروشیم که اگر میتوانستیم دیگر لزومی نداشت تا یک خواننده هر هفته و بعضاً هر روز روی صحنه باشد که دیگر صدایش هم درنیاید و در عین حال تهیه کننده تمام تلاش خود را انجام دهد تا از این شرایط استفاده کند. ما میتوانستیم با آثارمان چنین کاری را انجام دهیم و درآمدزایی داشته باشیم اما چه بد که به دلیل ساز و کارهای طراحی نشده در حوزه فروش آثار موسیقایی چنین کاری در ایران فعلاً میسر نیست.
اکنون تهیه کنندگی در موسیقی فقط محدود به اجرای صحنهای شده که فضای برگزاری بسیاری از آنها نیز بسیار عجیب و غریب است. ولی واقعاً باقی تنه درخت موسیقی را چه میشود؟ آیا خوانندگانی که نیم نگاهی بر این باورم حوزه تهیه کنندگی موسیقی در حال حذف شدن است و یک سری واسطه خواننده را به سالن دارها، سامانههای فروش بلیت و مردم میفروشند که بسیار تلخ است به موسیقی جدی دارند، نمیتوانند نقش موثرتری دراین جریان داشته باشند؟ متأسفانه در این شرایط همه چیز محدود به مسائلی شده که چندان خوشایند نیست.
چند وقت پیش یکی از خوانندگانی که خیلی صدایش را دوست دارم تراک شش و هشتی را منتشر کرد که واقعاً برایم عجیب بود و پیش خودم گفتم مگر میشود چنین خوانندهای چنین اثری را منتشر کند؟ اتفاقاً خیلی هم دوست داشتم با او ارتباط بگیرم و بپرسم چطور شد که چنین کاری را تولید کردی؟ اما پیش خودم گفتم حتماً برخی از تهیه کننده ها در این جریان مؤثر هستند. یعنی به خواننده میگویند قطعهای را تولید کند که در جامعه به اصطلاح «بگیرد». این اقتصادی نگاه کردن به هنر بد نیست اما وقتی تمام ماجرا شود بد است.
به هر ترتیب من بر این باورم که حوزه تهیه کنندگی موسیقی در حال حذف شدن است و یک سری واسطه، خواننده را به سالن دارها، سامانههای فروش بلیت و مردم میفروشند که بسیار تلخ است. شاید حرفهای امروز من منفی باشد اما این نگاههای منفی نشأت گرفته از سیگنالهای منفی است که در موسیقی کشورمان به من میرسد.
*و به نظر میآید این سیگنال منفی که به آن اشاره داشتید درست به سمت نزول کیفیت رفته است. دلم میخواهد از زبان گرشا رضایی با تمام فراز و فرودهایش بشنوم برای برون رفت از این اوضاع و احوال بحرانی چه باید کرد؟ راهکارهای واقع گرایانهای که فکر میکنید از این گزاره رسانهای بین من و شما عبور میکند و میتواند خارج از نوشتهها جنبههای اجرایی هم داشته باشند.
رضایی: فکر میکنم ما عادت کردیم تا هر اتفاقی را کامل به دولتها در هر دورهای ربط دهیم. شرایطی که من ترجیح میدهم به آن ورود نداشته باشم. اما پرسش اصلی ام این است که پس خودمان کجای این کار هستیم؟ به طور حتم هرکسی در هر دورهای از تاریخ معاصر ما سر کار بوده با انتقاداتی مواجه است که من به آن ورود نمیکنم اما چه زمانی به خودمان نگاه کرده ایم و تاخته ایم؟ یک جایی منِ خواننده و آهنگساز باید از حساب و کتاب و اقتصاد بیرون بروم و به تغذیه فرهنگی نسل بعدی خودم بپردازم. بله در هر دوره سیاسی ممکن است وزیر فرهنگ خوب کار نکرده باشد اما من و شمای خواننده چه زمانی خوب کار کردیم؟ ما چه زمانی دلمان به حال مخاطب سوخته است؟
آقای تهیه کننده محترم آیا از جیب خودت بدون توجه به مصالح و برخی از حرفها و حواشی و اجبار هزینه، برای برگزاری یک کنسرت فرهنگی اقدام کردی؟ آیا امروز نمیبینید که بسیاری از بچههای این سرزمین به دلیل شنیدن ترانههای عجیب و غریب، دیدن فیلمها و تماشای رفتار یکسری از اینفلوئنسرها به دام اعتیاد، بی اخلاقی، خودکشی و حتی فرار از کشور افتاده اند؟ شما برای کشورت چه کردی؟
اصلاً شما تصور کنید وزارتخانهای به نام فرهنگ نداریم و همه چیز در دستان شماست. آیا به عنوان یک خواننده، تهیه کننده و فعال حوزه موسیقی برنامهای برای ارتقای سطح فرهنگی و هنری مخاطبان خود داشتید؟ تصور کنید وزارت خانهای به نام فرهنگ نداریم و همه چیز در دستان شماست. آیا به عنوان یک خواننده، تهیه کننده و فعال حوزه موسیقی برنامهای برای ارتقا سطح فرهنگی و هنری مخاطبان خود داشتید؟ شما که اکنون هر ترانهای دلتان میخواهد روی صحنه میخوانید، شما و تهیه کننده محترمتان که درآمد خوبی دارید اما چه میشود که نسل دهه پنجاه و شصت آهنگسازی ما که از شما وضعیت به مراتب کمتری در حوزه درآمد داشتند دوران طلایی موسیقی ما را رقم زدند؟ اصلاً تفاوت نسل آنها با ما چه بود که آنها برای موسیقی ایران و فرهنگ این جامعه کار میکردند و شرایطی را به سهم خود فراهم ساختند که نزدیک به یک دهه برای دفاع از سرزمینشان با دشمن بجنگند؟ واقعاً نوبت ما قرار است چه زمانی فرا برسد؟ آیا قرار نیست بالاخره از حساب بانکی مان بزنیم و کار واقعی هم انجام بدهیم؟
بله تولید کارهای عاشقانه و جوان پسند و سرگرم کننده بسیار هم خوب است. کما اینکه خودم هم تولیدکننده و شنونده این نوع موسیقی هستم. ولی چه زمانی قرار است فلان ترانه نویس کتابی را بیرون بدهد؟ آقای تهیه کننده بالاخره چه زمانی قرار است خمس و زکات پولهایی که از کنسرتها به دست آوردی به نسل آینده و سیستم فرهنگی کشور تقدیم کنی؟
معتقدم در ورای انتقاداتی که به مدیریت دولتی میکنیم، من تلاش میکنم در این چارچوب به دلیل احترامی که به همه نقدها دارم نظری در این حوزه ندهم. اما بهتر است رو راست باشیم؛ چه زمانی قرار است این حضور پررنگ در فضای اقتصادی را کنار بگذاریم و به کارهای اصلی مان بپردازیم؟ به قول سهراب سپهری «آب را گل نکنیم». این آب در مسیر است و ما هم از آن سیراب میشویم. ولی لطفاً ته مانده غذا و آب دهانمان را در این رود نریزیم چون فردا بچههای ما از این آب مینوشند.
*به حرفهایی که می زنید چقدر اعتقاد دارید؟ فکر میکنید در ورای آنچه در حوزه فعالیتهای فرهنگی و هنری کشور به عنوان مشکل و معضل یاد میکنیم، میتوانیم به رفع مشکلات امیدوارم باشیم.
رضایی: حرفهایی که می زنم اصلاً و ابداً برای خودنمایی نیست. من به شما قول میدهم اگر فضای فرهنگی کشور با خود شهروندان و اصحاب فرهنگ و هنر درست نشود و دلسوزی وجود نداشته باشد، نسل بعد از ما شرایط اقتصادی و فرهنگی بدتری خواهد داشت چون همه چیز زیر سر فرهنگ است؛ اگر فرهنگ حالش خوب نباشد حال هیچ کس دیگری هم خوب نیست.
* از پس آنچه الان اشاره کردید برمی گردم به آلبوم «یه روز …»؛ جایی که چندی پیش اشاره کردید به اینکه این پروژه یک «بازگشت واقعی» به «موسیقی واقعی» مخصوصاً در دورهای است که برای موسیقی پاپ ایران راه برگشتی وجود ندارد و خاص و عام با ادبیات دیگری در مواجهه با آن قرار گرفته اند. منظورتان چیست؟
رضایی: چندی پیش در برنامه «خندوانه» یک دوستی رو به روی رامبد جوان میگفت «خط قرمز من موسیقی پاپ است»؛ جملهای که خیلی به من برخورد. او میگفت «هرجا صدای موسیقی پاپ بلند شود من از آنجا فرار می کنم».
حالا صحبتم این است که عزیز من تو از موسیقی پاپ و مشقتهایش چه میدانی که این چنین با آن برخورد میکنی؟ کاش بدانیم که اصلاً موسیقی پاپ چه مفاهیم ارزشمندی میتواند داشته باشد. کاش بدانیم در چندین دهه اخیر چه آثار قابل توجهی توسط آهنگسازان برگزیده این سرزمین تقدیم مخاطبان شده است. این موسیقی واقعاً ارزش دارد. پس چرا و چه زمانی اصلاً به خودتان اجازه دادید که ما را این چنین خطاب کنید؟ اصلاً چه کسی به شما این اجازه را داد که به یک تحصیل کرده موسیقی بتازید. اینها قطعاً دلایل مختلفی دارد که باید در زمان خود روی آن بحث کرد. موضوعی که میتواند به صحبتهای من درباره موضوع «بازگشت واقعی» مرتبط باشد.
البته هستند کسانی که به اشتباه وارد موسیقی پاپ شدند که به آنها کاری ندارم و روی صحبتم آنها نیستند. اما آنهایی که دانش این کار را دارند، دوست دارم متوجه شوند و بدانند که این روزها آدمهایی چون بهروز صفاریان و امثال او، فعلاً دوست دارند، نگاه کنند تا اینکه کاری را انجام دهد. شرایطی که موجب میشود عزیزی بیاید و در قاب تلویزیون به اهالی موسیقی پاپ این چنین بی رحمانه بتازد.
لطفاً این قدر زود ما را قضاوت نکنید. بله شاید موسیقی کامپیوتری باعث شده که آن عزیز در یک برنامه تلویزیونی با اهالی این حوزه چنین صحبتی را داشته باشد و همه تصور کنند که اساساً موسیقی پاپ همین است که اکنون در بسیاری از فعالیتهای آقایان تنظیم کننده وجود دارد. اما ماجرا در برگیرنده نکات مهم دیگری است که باید به آن توجه بیشتری داشت.
ادامه دارد…
نظر شما